English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (7815 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
away U دوراز خارج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
wide U تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
wider U تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
widest U تیر دوراز هدف خارج از مسیر مسابقه
Other Matches
far U دوراز
off the trail U دوراز خط
beyond the pale <idiom> U دوراز انتظار
out of harm's way U دوراز اسیب
not ahunderd mails flom U نه چندان دوراز
off shore fisheries U شیلات دوراز کرانه
under hatches U زیر عرشه دوراز نظر مرده
outsides U منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
outside U منطقه دوراز محدوده پرتاب ازاد
backwoods U اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
ab U پیشوند لاتین بمعنی >دوراز< و>از< و >جدایی < و >غیر<مانند ABuse و ABaxial
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
pinioning U قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
pinions U قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
pinion U قسمت دوراز مرکز بال پرنده بال
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
out of U خارج از
off U خارج از
outed U خارج
outside U در خارج
non-combatants U خارج از صف
outsides U خارج
outsides U در خارج
outside U خارج
off side U خارج از خط
out-of- U خارج از
out of tune U خارج
non combatant U خارج از صف
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
non-combatant U خارج از صف
out [of] <adv.> U خارج [از]
external U خارج
aroint U خارج شو
outside [of] <adv.> U خارج [از]
out- U خارج
per U خارج از
externals U خارج
out U خارج
forth of U خارج از
abroad U خارج
externally U از خارج
out- U خارج بیرون
extravascular U خارج رگی
extramarital U خارج از زناشویی
out U خارج از حدود
out- U خارج از حدود
quotient U خارج قسمت
outed U خارج از حدود
quotients U خارج قسمت
outed U خارج بیرون
extrauterine U خارج رحمی
extraterritorial U خارج الارضی
issued U خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
cross country U خارج از جاده
derails U از خط خارج کردن
acentric U خارج از مرکز
abaxile U خارج از مرکز
derailing U از خط خارج کردن
double out U 081 خارج
egress U خارج شدن
emissive U خارج شونده
endarch U متشکل در خارج
derails U از خط خارج شدن
bring out U خارج کردن
derailing U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج شدن
derail U از خط خارج کردن
derail U از خط خارج شدن
anieoro U از داخل به خارج
begone U خارج شو عزیمت کن
beside the question U خارج از موضوع
blow out U به خارج دمیدن
eccentrics U خارج از مرکز
eccentric U خارج از مرکز
outbound U خارج ازمحدوده
torts U خارج از قرارداد
tort U خارج از قرارداد
extra regular U خارج ازقاعده
extra spectral U خارج طیفی
extracellular U خارج سلولی
extragalactic U خارج کهکشانی
irrelevant U خارج از موضوع
off duty U خارج از نگهبانی
off duty U خارج از خدمت
extramarital U خارج ازدواجی
alfresco U خارج از منزل
outbound U مربوط به خارج
from the outside U از خارج [از جایی]
expulse U خارج کردن
exterritorial U خارج الملکتی
extra cosmical U خارج ازعالم
extra professional U خارج حرفهای
extraneous U خارج از قلمروچیزی
issues U خارج شدن
out U خارج بیرون
to rule out U خارج کردن
ouyby U خارج از دور از
overseas U خارج ازکشور
eject U خارج کردن
void U خارج شدن
popping U خارج شدن
outbye U خارج از دور از
out of U در خارج بواسطه
outboard bearing U یاتاقان خارج
emigration U مهاجرت به خارج
out of turn U خارج از نوبت
out of proportion U خارج از اندازه
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
out of phase U خارج از فاز
out of line U خارج از خط جبهه
issue U خارج شدن
out of door U خارج ازمنزل
out-of- U در خارج بواسطه
over the side U خارج از ناو
oversea U خارج از کشور
to pass off U خارج شدن
to fall out U خارج شدن
without U بطرف خارج
beside the mark U خارج ازموضوع
submultiple U خارج قسمت
outdoors U خارج از منزل
exit U خارج شدن
exits U خارج شدن
standaway U خارج از بدن
ungracious U خارج از نزاکت
extraction U خارج کردن
soto uke U دفاع از خارج
unship U خارج کردن
phase out U خارج کردن
abroad خارج از کشور
fescennine U خارج ازاخلاق
ejected U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejects U خارج کردن
out of doors U خارج ازمنزل
discharges U خارج کردن
nonsense U خارج از منطق
off season U خارج از فصل
from out of town U از خارج [از شهر]
from outside U از خارج [از شهر]
To fall out. U از صف خارج شدن
foreign market U بازار خارج
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
inaccessible U خارج از دسترس
neither here nor there U خارج ازموضوع
discharge U خارج کردن
not to the point U خارج از موضوع
out of action U خارج ازنبرد
off center U خارج از مرکز
off key خارج از مایه
out of question U خارج از موضوع
outside U به سمت خارج
outsides U به سمت خارج
extra-marital U خارج از زناشویی
extramundane U خارج دنیایی
belches U بازور خارج شدن
rationed U خارج قسمت سهمیه
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
abaton U [محل خارج از دسترس]
subliminally U خارج ازمرحله اگاهی
anomalous U خارج از رسم بیمورد
ration U خارج قسمت سهمیه
belching U بازور خارج شدن
rations U خارج قسمت سهمیه
subliminal U خارج ازمرحله اگاهی
ablate U بریدن و خارج کردن
outwards U بطرف خارج بیرونی
face U [نمای خارج ساختمان]
obsolescent U از رده خارج شده
outward U بطرف خارج بیرونی
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
belched U بازور خارج شدن
to put out of court U از دستور خارج کردن
outbound cargo U بار خارج از کشور
out of range U که خارج از حد سیستم باشد
field U خارج اداره یا کارخانه
escalate U از مهار خارج شدن
out of action U از نبرد خارج شده
escalated U از مهار خارج شدن
on side U در داخل خط خارج نشده
off centre load U بار خارج از مرکز
escalates U از مهار خارج شدن
obiter dictum U خارج از موضوع دعوی
escalating U از مهار خارج شدن
misifit U لباس خارج از اندازه
lie on the table U از دستور خارج شدن
lay on the table U از دستور خارج کردن
outcaste U شخص خارج ازمذهب
outrange U خارج ازتیررس بودن
thrower in U پرتابگر خارج از زمین
swap out U مبادله کردن به خارج
superempirical U خارج از جهان مادی
strike out U از بازی خارج شدن
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
step out U از محلی خارج شدن
transfinite U خارج ازاعداد محدود
unavailable energy U نیروی خارج از دسترس
unplayable U توپ خارج ازدسترس
phase out U به ترتیب خارج کردن
Recent search history Forum search
2off-season
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1recreationist
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com